آناهیتا جوادپور
اسامی گروه:
این طرح به صورت انفرادی تهیه شده است.
تعداد look دریافتی:
1
منتور:
توضیحات:
توضیحاتی وجود ندارد
وضعیت حقوقی اثر:
این اثر نشان شیما دریافت کرده است.
اسامی گروه:
این طرح به صورت انفرادی تهیه شده است.
تعداد look دریافتی:
1
منتور:
توضیحات:
توضیحاتی وجود ندارد
وضعیت حقوقی اثر:
این اثر نشان شیما دریافت کرده است.
look 1
توضیحات در خصوص look 1:
نام اثر: پیشکش
جزيیات: طرح لباس بر گرفته از یکی از شکستگیهای جداره شرقی خیابان ولیعصر است (باغ فردوس).
متریال این لباس توسط مردم تهیه شده به این صورت که تکه پارچههایی را برای دوخت این لباس به مثابه مرهم برایم از نقاط مختلف ایران ارسال کردند.
پارچه اصلی لباس از شمال به دستم رسیده و توسط پیر زنی مهربان تار و پودش در هم تندیده شده تا صبر طبیعت را به ما بیاموزد و برای دردهایم التیام باشد.
این لباس جنسیت ندارد چرا که تن شهر متشکل از یک جنس نیست.
در آخر من تمامی پارچهها را بر روی طرح اصلی شکستگی در کنار یکدیگر بافتم تا مرهمی باشد بر دردهای مشترکمان.
#از-کنار-شکستگی-ها-بی-تفاوت-نگذریم
ارتباط look1 با مفهوم آینده:
این لباس، محصول سرگشتگی من در اسارت خشکی است که موجب بر یافتن حرفی مشترک با مردمانم شد.
به منظور باز پس گیری هویت خود در خیابانهای شهر قدم میزدم تا شکستگیهای موجود در بدنه شهر توجه مرا به خود جلب کرد.گویی سالها بود که میشناختمشان. آشنا بودند و همانند من سرگشته و پریشان.
ما نیاز داشتیم تا مورد توجه قرار بگیریم، تعامل کنیم و گاهی ارزشی نچندان بیافرینم. این مشابهات مقدمهای شد تا شروع کنم به مرهم شکستگیها با تکه پارچههایی که داشتم. پوششی از پارچه بر روی تن شهر به مثابه یک تن مشترک.
به دنبال آن حرفهای مشترکی با مردم پیدا کردم. یک مرهم بر روی جداره شرقی چنارستان، تبدیل شد به یک حرف و در خوشبینانهترین حالت یک مرهم.
ما در تجربه زیست جمعی و یا اجتماعی خود دردهای مشترکی داریم که من آنها را شکستگی مینامم. تمامی این شکستگیها نیاز به توجه و در آخر مرهمی دارند تا خود را ابراز کرده و ما را آگاه سازند.
شهر به مثابه تن مشترک ماست. در همین خصوص از مرهم شهر شروع کردم و سپس مرهم ها را بر روی تن آوردم تا شاید ما را به هم نزدیکتر کند و بهانهای شود برای ملاقات ما با یکدیگر.
تمامی این شکستگیها با تکه پارچههای که مردم برایم از نقاط مختلف ایران ارسال میکنند، ترمیم میشود.
این لباس هم که در این جشنواره حضور یافته از طرف تمام مردم است چرا که پارچههایش از مردم این شهر به دستم رسیده تا آنها هم به نوعی در ترمیم دردهای مشترکمان (وقایع گوناگون احتماعی، سیاسی، اقتصادی و….) سهیم باشند.
دلمان گرفته. حالمان خوش نیست. در این سالهای اخیر بهانهای برای ملاقات نیست و حضور جای خود را به نبودنی ممتد بخشیده.
این لباس مرهمیست برای همه مردم کشورم و مردمان کشور همسایهام که به شدت درگیر جنگ، غارت و تجاوز شدهاند.
نظر جشنواره
نظر دبیر جشنواره:
آناهیتا جوادپور بیش از آنکه یک طراح لباس باشد، هنرمندی است که از مدیایی برای بیان دغدغه هایش استفاده می کند. او بسیار پر جب و جوش و پر انرژی است و تنها کسی است که طی کارگاه ها توجیهی سوالاتی عمیق در خصوص موضوع جشنواره پرسید. لباس آناهیتا هم مثل خودش است ساده، گویا و صریح. لباس آناهیتا به ساده ترین شکل موجود و با کمترین برش دوخته شده و به راحتی قابل پوشیدن همراه با هر چیز دیگری است، اما آنچه آنرا ارزشمند می کند روایتی است که همراه دارد، تعداد زیادی تیکه پارچه که از سراسر کشور به دست او رسیده اند و او با گره زدن آنها یک شیء جدید درست کرده که همه آن روایت ها را در خود دارد، اما “خود” روایت جدیدی است.
ارتباط با مُدااُم:
به نظر جشنواره این طرح با ایده مُدااُم به لحاظ بصری ارتباطاتی دارد، سادگی، کاربردی بودن، راحتی، چندکاربرده بودن و بی زمان و مکان بودن از خصوصیات این لباس است..
ارتباط با تصویر آینده از نظر جشنواره:
اگر طرح آناهیتا جوادپور بر اساس رویکرد شخصی او نسبت به آینده بررسی شود با تصویر جشنواره از آینده همخوان نیست اما فارغ از توضیحات خود ایشان در خصوص ماهیت طرح، مبنای گفتگو محور و چند فرهنگی این طرح تا حدود زیادی به تصویر جشنواره از آینده شبیه است.
نظر دبیر جشنواره:
آناهیتا جوادپور بیش از آنکه یک طراح لباس باشد، هنرمندی است که از مدیایی برای بیان دغدغه هایش استفاده می کند. او بسیار پر جب و جوش و پر انرژی است و تنها کسی است که طی کارگاه ها توجیهی سوالاتی عمیق در خصوص موضوع جشنواره پرسید. لباس آناهیتا هم مثل خودش است ساده، گویا و صریح. لباس آناهیتا به ساده ترین شکل موجود و با کمترین برش دوخته شده و به راحتی قابل پوشیدن همراه با هر چیز دیگری است، اما آنچه آنرا ارزشمند می کند روایتی است که همراه دارد، تعداد زیادی تیکه پارچه که از سراسر کشور به دست او رسیده اند و او با گره زدن آنها یک شیء جدید درست کرده که همه آن روایت ها را در خود دارد، اما “خود” روایت جدیدی است.
ارتباط با مُدااُم:
به نظر جشنواره این طرح با ایده مُدااُم به لحاظ بصری ارتباطاتی دارد، سادگی، کاربردی بودن، راحتی، چندکاربرده بودن و بی زمان و مکان بودن از خصوصیات این لباس است..
ارتباط با تصویر آینده از نظر جشنواره:
اگر طرح آناهیتا جوادپور بر اساس رویکرد شخصی او نسبت به آینده بررسی شود با تصویر جشنواره از آینده همخوان نیست اما فارغ از توضیحات خود ایشان در خصوص ماهیت طرح، مبنای گفتگو محور و چند فرهنگی این طرح تا حدود زیادی به تصویر جشنواره از آینده شبیه است.
پورتفولیوی نهایی
مصاحبه
معرفی کوتاهی از خودتان(سن، کجا آموزش دیدهاید،چرا به مُد و طراحی علاقهمندید)
آناهیتا جوادپور هستم و حدودا ۲۵ سالی میشه که از اخترک خودم به زمین سفر کردم. علاقهمندی من به مد و طراحی از سفرهای متعددی که از کودکی تا بزرگسالی داشتم شروع شد. دیدن پوششهای متفاوت با فرهنگ و روایات گوناگون. من بیشتر تحت تاثیر روایت و داستانهای محلی هر منطقه طراحی میکنم.
همچنین به دلیل زندگی طولانی مدت من در دریا، آدمهای اطرافم که کنار یکدیگر جامعه کوچکی را ساخته بودیم، پوششهای جالبی داشتند. منظورم از جالب بیشتر بحث بهرهگیری از بازآفرینی و ریدیزاین در پوشش بود چرا که نمیشد لباس تازهای گرفت و یا خرید کرد.
تمامی این موارد من رو بیشتر درگیر یک چیز پوشیدنی میکرد.
من تا به حال آموزشی ندیدم چرا که از قرار گرفتن در چهارچوب از پیش تعیین شده بیزارم و بیشتر با تجربه کردن، قرار دادن خودم در موقعیتهای جدید و معاشرت با افراد مختلف آموختم.
انگیزه شما از شرکت در این رویداد چه بوده؟
انگیزه اصلی من انتقال پیام «مرهم» برای مردمان جامعهم بود.
در مرحله بعد من نیاز به سرمایه برای پیشبرد کارم داشتم. چرا که موضوع بهرهگیری از بازآفرینی در پوشاک و باز پسگیری هویت هر فرد با مرهم شکستگیهای شهر و سپس پوشیدن آن، ایدهای بود که من را به عضویت و پذیرش بانوان کارآفرین اتاق بازرگانی ایران-سوییس درآورد. اما به دلیل کمبود بودجه تنها توانستم یک فاز برنامه را تحت عنوان برند زیمآفرین (آفرینش دوباره زمین) شروع کنم و بعد روند پیشبرد کار کمی کند شد به دلیل کمبود سرمایه.
در طراحیتان که برای جشنواره ارسال کردید از چه چیزی الهام گرفتهاید و چه ارتباطی با موضوع جشنواره داشته؟
در طراحی خود از تن شهر به مثابه تن مشترک مردم با یکدیگر الهام گرفتم و بر روی شکستگیهای موجود برروی تن تمرکز کردم. این شکستگیها برای من مثالی از مشکلات موجود در زیست جمعی و در مرحله بعد زیست فردیمان بود که هر کدام با آن مواجه هستیم. من این شکستگیها را با پارچه ترمیم میکنم در سطح شهر و پارچهها را مردم برایم ارسال میکردند. این بهانهای برای ملاقات ما با یکدیگر و معنا بخشی به سهم حضور هر یک از ما پیرو شعر «به خیابان برگرد» سیروس مشفقی بود.
لباسی که طراحی کردم در بردارنده طرح یکی از شکستگیهای اصلی خیابان ولیعصر است. پارچههای این لباس هر کدام از یک شهر به دستم رسیده تا همگی در مرهم دردهای مشترکمان قدم برداریم و با پذیرش آن از گذشته عبور کنیم و به درکی از آینده برسیم.
چرا که معتقدم آینده از درک ما و عبور از گذشته حاصل میشود.
آینده را چطور میبینید و چه تصوری از آینده دارید؟
با توجه به شرایط کنونی جوامع و به دنبال درکی از گذشته تا کنون، تصویری که از آینده دارم تلاش برای رسیدن به یک سکون و همگام شدن با صبر طبیعت است. چرا که روند زندگی ما بسیار سریع شده و این نوعی اعلام جنگ و مقابله با طبیعت است (قدرتنمایی انسان).
در این تصور دو اتفاق روی میدهد :
اول: روایت به مثابه نوعی کنش اجتماعی وارد عمل می شود و به کمک گفتهها و شخصیتپردازی، نمادهایی را برای درک بهتر طبیعت و همگام و همسو شدن با آن به ما معرفی میکند.
دوم: انسان، سرگردان (البته گمانم سرگشته واڑه بهتری باشد و کمتر بار منفی دارد) به دنبال بهانهای برای ملاقات با دیگری و طبیعت میگردد. زمانی که دیگر حضور معنی خود را به نبودنی ممتد باخته و او همه جا به دنبال آن میگردد.
من با آگاهی به این عوامل آینده را به تصویر میکشم.
سیب خواهد افتاد
روی اوصاف زمین خواهد غلتید
تا حضور
لباس آینده چه شکلی است؟
لباس آینده یک چیز پوشیدنیست که از گرفتن هر جنسیت، نام و یا عنوانی به خود بیزار است.
لباس آینده، مرهمی است بر تن مشترک ما. پوشیدنی که ما را به اشتراک با یکدیگر برساند و زخمهای روحمان را تیمار کند.
این تیمار همان ارتباط با یکدیگر است که توسط پوشیدنیها اتفاق میافتد.
لباس آینده، حیات خود را از راویان می گیرد و نه طراحان.