آیا تا بحال برایتان این سوال پیش آمده است که واقعا خلاقیت به چه معناست ؟ استیو جابز با تأکید بر اهمیت ساخت یک گنجینهی شخصی و قوی از تجربیات و ایدههای مرتبط با هم، این مفهوم را واضحتر بیان و تعریف کرده است : خلاقیت یعنی اتصال چیزها. بسیاری از مردم، زمانی که صحبت از خلاقیت به میان میآید، به یاد آثار هنری و ادبی فاخر، اعم از یک تابلو نقاشی منحصربهفرد، یک قطعه موسیقی تأثیرگذار و یا یک کتاب مشهور میافتند. درست است که این آثار آینه تمام نمایی از نبوغ و خلاقیت بشری برای آفرینش اثری بدیع محسوب میشوند، اما خلاقیت و نوآوری، نه فقط برای این حوزههای خاص، بلکه در تمامی رشتهها و حوزههای کاربردی و از جمله امور فنی هم صادق است. برای مثال، رمز موفقیت کسبوکارها در سالهای پس از انقلاب صنعتی، پیروی از اصول تولید انبوه و سادهسازی و تکراری کردن کارها بود که موجب ظهور کارخانجات بزرگ و بهینهسازی تولید در مقیاسهای بسیار بالا گردید. این امر ادامه داشت تا اینکه با شدت گرفتن رقابتها، ظهور نوآوریهای جدید و نفوذ بیش از پیش دانش و فناوری در اقتصاد، دیگر تولید انبوه جوابگوی پیشگامی در صنعت و پیشی گرفتن از رقبا نبود. در اقتصاد دانشبنیان فعلی، کسبوکاری موفق است که خلاقیت و نوآوری را سرلوحه فعالیتهای خود قرار داده و هر روز در پی اختراعات جدید و یافتن راهی خلاقانه برای کاهش هزینهها و حضور در بازارهای جدید باشد. اما خلاقیت چیست؟ آیا خلاقیت امری ذاتی است یا اکتسابی؟ چه فرد یا شرکتی را میتوان خلاق دانست و چگونه میتوان خلاقیت فردی یا تیمی را بهبود داد؟ در این نوشتار، به پرسشهای مذکور پرداخته و مروری اجمالی بر مهمترین مفاهیم خلاقیت خواهیم داشت. نوآوری و خلاقیت؛ دو روی سکه موفقیت در میان عامه مردم، خلاقیت و نوآوری به یک معنا به کار میروند. نوآوری را میتوان شامل ایدههای جدید، روشهای متفاوت نگریستن به چیزها و محصولات نوین دانست؛ نوعی ایده ابتکاری برای تولید و یا انجام دادن کاری متفاوت که میتواند به یک خروجی منحصربهفرد و متمایز از آنچه تاکنون وجود داشته، ختم شود. نوآوری، مترادف با اجرا و تلاش برای تحقق ایده است. در واقع، بسیاری از ایدههای به ظاهر خوب و دارای پتانسیلهای بالقوه، در اجرا نمیتوانند موفق شوند و همین عامل، نوعی مانع ذهنی برای پیشبرد فرآیند نوآوری ایجاد میکند. پس یکی از مهمترین ویژگیها برای موفقیت در نوآوری و معرفی محصولات خلاقانه، پایداری و ممارست در اهداف و در اصطلاح، «متعهد بودن به نوآوری» است. به نظرتان چه تفاوتی بین خلاقیت و نوآوری وجود دارد؟ آیا خلاقیت هم همان نوآوری است؟ آیا همه افراد خلاق هستند یا باید مهارتهای مرتبط با آن را از طرق مختلف به دست آورد؟ خلاقیت، فرآیند تبدیل ایدههای جدید و تخیلی به واقعیت است؛ توانایی درک محیط پیرامون و یافتن الگوهای پنهان برای برقراری ارتباط بین پدیدههای به ظاهر نامربوط که در نهایت به راهحلی جدید ختم میشود. از این منظر، خلاقیت را میتوان یک المان دخیل در فرآیند نوآوری و یکی از بخشهای اساسی آن دانست. فرآیندهای خلاقانه، در قلب نوآوری جای داشته و عملاً بدون خلاقیت، نوآوری خاصی پدید نمیآید. تفکر خلاق، به افراد کمک میکند تا ایدههای جدیدی آفریده و با اجرای مداوم فرآیند «سؤال/ فرضیه/ آزمایش»، به اصلاح، جایگزینی و ارزیابی ایدههای خود بپردازند. همانطور که موفقیت در نوآوری در گرو تعهد و پایداری است، خلاق بودن هم مستلزم پاسخگویی، تعامل، همکاری نزدیک و احساس مسئولیت است. در این شرایط، توان بالقوه افراد برای مقابله با موانع فیزیکی و ذهنی افزایش یافته و عملاً شانس موفقیت بیشتر میشود. این نکته بسیار مهمی است که درک افراد از نوآوری و خلاقیت، در طول زمان پیشرفت کرده و گسترش مییابد. این اعتقاد، در نقطه مقابل اعتقاد عمومی اوایل قرن بیستم قرار دارد که خلاقیت را یک مهارت کیفی ذاتی دانسته که افراد با آن متولد میشوند. یکی از صاحبنظران حوزه خلاقیت و نوآوری، در توصیف خلاقیت و نقش آن در موفقیتهای فردی و تیمی میگوید: «خلاقیت یک نیروی ترکیبی است؛ توانایی اینکه بتوانیم در استخری از منابع درونی، اعم از دانش، بینش، تجربه و تفکرات ذهنی غرق شده و با الهام از محیط و اطلاعات بیرونی، روشی جدید و فوقالعاده برای حل یک مشکل یا پاسخگویی به یک تقاضای بالقوه بیابیم». محرکهای خلاقیت درست است که نوآوری و خلاقیت، نتایج هیجانانگیزی به همراه دارد، اما تفکر خلاق و ایدهپروری و از همه مهمتر، اجرا و تحقق ایده، به این سادگیها نیست. همین عامل و موانع ذهنی و محیطی متعدد، موجب میشود که گاهی اوقات، افراد خود را خلاق ندانسته و آن را از ویژگیهای افراد خاص تلقی نمایند. آنها بر این باورند که خلاقیت ذاتی، تنها در برخی کارآفرینان و نوآوران موفق وجود داشته و دیگران از جمله خودشان، عاری از این فضیلت هستند. خبر خوب این است که همه بهطور ذاتی خلاق هستند، اما برخی بیشتر و برخی کمتر از این پتانسیل بالقوه استفاده میکنند. خلاقیت را میتوان تحریک کرد، یاد گرفت و بکار گمارد. اصلاً نگران نباشید، تنها لازم است تکانی به خودتان بدهید تا خلاقیتتان شکوفا شده و از آن بهرهمند شوید. «برایان تریسی»، یک تمثیل بسیار جالب از خلاقیت و تحریک آن بیان میکند: «تصور کنید فنجان قهوهای برای خود ریختهاید و کمی هم شکر به آن اضافه نمودهاید. قهوه را مزهمزه کرده و احساس میکنید که هنوز شیرین نشده است. آیا باز هم باید شکر اضافه کنید؟ یادتان میآید که شکرها را هم نزدهاید و بخش عمده آن در ته فنجان مانده است. خلاقیت مانند شکر حل نشده در ته فنجان قهوه است که باید تکان خورده و در شما جریان یابد». مشابه این نوع نگاه را بسیاری از بزرگان و افراد موفق که دنیا به آنها میبالد، بارها و بارها تکرار کردهاند. به عنوان مثال، «استیو جابز» در خصوص معجزه خلاقیت میگوید: «خلاقیت، تنها ایجاد ارتباط بین چیزهای مختلف است. وقتی از افراد خلاق میپرسید که چطور یک کار جدید را خلق نمودهاند، آنها کمی حس گناه میکنند؛ چراکه در واقع آنها این کار را انجام ندادهاند، بلکه فقط آن چیز جدید را دیدهاند. بعد از مدتی، این کار برای آنها چیزی عادی قلمداد میشود؛ چراکه آنها میتوانند تجارب را با هم ارتباط داده و چیزهای جدیدی خلق نمایند». پس لازم است تا نوع نگاهمان نسبت به خلاقیت را کمی تغییر دهیم و در نظر داشته باشیم که خلاقیت پدیدهای عجیب و غیرقابل دسترسی نیست. «اسکات آدام» که یک کارتونیست و نویسنده موفق آمریکایی است، خلاقیت را از زاویه سادهتری معرفی نموده است. وی میگوید: «خلاقیت به شما اجازه میدهد که اشتباه کنید». پس اگر از ترس اشتباه کردن دست به خلاقیت نمیزنید و ایدههای جدیدی نمیآفرینید، این بدین معناست که خود شما مانع جدی برای خلاقیت شدهاید. برای تحریک خلاقیت، راهکارهای زیادی وجود دارد که مهمترین آنها، به شرح زیر است: ۱. اهدافی متعالی و هیجانبرانگیز: هر چه اهداف و خواستههایتان شفافتر و هیجانانگیزتر باشد، اشتیاق و تمایل شما برای دستیابی به آنها بیشتر شده و با خلاقیت بیشتری به آنها فکر میکنید. هیچ فرد غیر خلاقی وجود ندارد، مگر اینکه اشتیاق در رسیدن به هدف در وی مرده باشد. «برایان تریسی»، در این خصوص اظهار داشته: «تنها محدودیت موجود در برابر آنچه میخواهید انجام دهید، همان محدودیتی است که توسط افکارتان در خود بوجود میآورید». پس اگر باور دارید که خلاق نیستید، بدانید که خودتان این محدودیت را در پیش رویتان قرار دادهاید. برای تمرین بیشتر، هدفی را تعیین کنید که مثبتترین اثر را بر زندگی شما خواهد گذاشت. آن را واضح و روشن بنویسید و به چگونگی تحققش فکر کنید. شاهد معجزهای خواهید بود: تا لحظهای پیش، خود را عاری از هرگونه خلاقیت میدانستید و حالا سیل ایدهها و اقدامات است که به ذهنتان سرازیر میشود. این نتیجه آن است که محدودیت و سدی که در برابر افکارتان ساخته بودید را حذف کردید. ۲. مشکلات و چالشهای مهم و کلیدی: مشکلات و چالشهای بزرگ، میتوانند بهترین محرک برای خلاقیت بیشتر باشند. هدف مهم خود را به خاطر آورید؛ چه موانعی جلوی راه شما است؟ به این مشکلات و موانع فکر کنید تا از قابلیت خود در تفکر خلاق شگفتزده شوید. بهتر است تمامی دلایل عدم تحقق هدف را فهرست کنید و سپس آنها بر اساس اهمیت هر یک، اولویتبندی نمایید. شناسایی بزرگترین مانع، به معنای آغاز فرآیند ذهنی برای خلق ایدههای خلاقانه و رفع آن خواهد بود. کافی است که فرصتها را در رویارویی با چالشها دریابید. به قول «برایان ترسی»، باید به مشکلات و بحرانها با دید مثبت نگاه کرد، چراکه در بسیاری از موارد، بزرگترین مشکل، بهترین فرصتی است که لباس مبدل به تن نموده است. خلاقیت شما، در پس این مشکلات بزرگ زنده میشود و فرصتی مهم در پیش روی شما قرار گرفته تا از آن به شکلی خارقالعاده استفاده نمایید. ۳. پرسشهای متمرکز و مداوم: یکی از مواردی که میتواند خلاقیت شما را برانگیزد، توانایی در پرسیدن سؤال است (چه از خود و چه از دیگران). کنجکاوی و تلاش برای دانستن، میتواند تفکر خلاق شما را تقویت نماید که این امر، منوط به پرسیدن هر آنچه نمیدانید، میباشد. هر چه پرسشهای شما سختتر و پیچیدهتر باشد، قوای ذهنی برای نگریستن از زاویه دیگر (نمادی از خلاقیت) بیشتر شده و حل پرسشها نیز، سادهتر میگردد. ۴. آزمایش مفروضات ذهنی: یکی از قدرتمندترین روشهای تحریک خلاقیت، آزمودن مداوم مفروضات است. هدف را تعیین کنید، موانع عدم تحقق را فهرست کرده و مهمترین آنها را شناسایی کنید. شروع به پرسیدن از خود و دیگران نمایید و در انتها، سعی کنید مفروضات ذهنی خود برای رسیدن به هدف را آزمایش نمایید. دقت داشته باشید که بسیاری از مفروضات ذهنی شما، در ناخودآگاهتان لانه کردهاند و اگر اشتباه باشند، ریشه بسیاری از شکستهای شما خواهند بود. پس باور کنید که این مفروضات بدیهی و صحیح (از نظر خودتان)، ممکن است اشتباه باشند. تعصب را از خود دور کنید و به همه آنها، با دیده شک و تردید بنگرید.