بنیاد سایبورگ

انسان شناسی سایبورگ (Cyborg anthropology) به مطالعه تعامل بین انسان و فن آوری از دیدگاه انسان شناختی می پردازد. این رشته نسبتاً جدید است، با این حال از پیشرفت های فن آوری امروزی و تأثیر آنها بر فرهنگ و جامعه درک تازه ای به ما می دهد. این رشته در سال ۱۹۹۳ از درون انجمن های سالانه انسان شناسی امریکایی شکل گرفت. البته پیش از این در سال ۱۹۸۵ «دونا هاراوی» «بیانیه سایبورگ» را منتشر کرد که می توان آن را سند پایه گذار انسان شناسی سایبورگ در نظر گرفت.

سایبورگ یا «اندام های سایبرنتیک» در نتیجه ادغام فن آوری و زیست شناسی به وجود آمده است تا اندام های طبیعی بدن انسان را به اندام های روباتیک ساخت خود بشر پیوند بزند. دونا هاراوی در مقاله خود چنین توضیح داد که سایبورگ‌ها صرفاً ترکیب اندام های زنده و ماشین ها نیستند، بلکه واقعیتی اجتماعی هستند که از آثار ادبی، هنری و سینمایی ژانر علمی ـ تخیلی سرچشمه می گیرند. او در این باره می گوید: «جهان سایبورگ می تواند درباره واقعیت های جسمانی و زیست شده باشد؛ جهانی که در آن افراد از پیوندهای مشترک خود با جانوران و ماشین ها، هویت های همواره ناکامل و دیدگاه‌های متضاد هراسان نیستند.» در سال های اخیر نیز «امبر کیس» کار شناساندن مفهوم انسان شناسی سایبورگ را به عموم بر عهده دارد. دونا هاراوی اعتقاد دارد که نمی توان سایبورگ را در حد صرفاً یک ماشین یا اندام های زنده دانست، چون سایبورگ ها روی خط مرزی دوگانگی های نمادین تفکر مدرن قرار گرفته اند؛ دوگانگی هایی مانند انسانرماشین، انسانرحیوان و طبیعترفن آوری. در واقع سایبورگ ها در مقابل پذیرفتن هر یک از وضعیت های یگانه انسان بودن یا ماشین بودن مقاومت می کنند.

واژه سایبورگ شکل کوتاهی برای اشاره به اندام های سایبرنتیک است که بخشی از آنها زنده و طبیعی و بخش دیگر مکاترونیک و مصنوعی است. از جهتی استفاده از هر ابزاری که به عنوان مکملی برای توانایی های جسمی یک فرد به کار رود به او ویژگی سایبورگ را منصوب می کند. در نتیجه اگر بیشتر دقت کنیم می توانیم بگوییم که کسانی که از پمپ های انسولین استفاده می کنند یا بدن آنها با دستگاه تنظیم کننده ضربان قلب یا پروتزهای عضو مصنوعی عمل می کند نیز انسان سایبری به شمار می آیند. در معنایی وسیع تر همه تعاملات ما با فن آوری در حوزه سایبورگ در نظر گرفته می شود. بنابراین انسان شناسی سایبورگ نوع بشر و ارتباط او را با سیستم های تکنولوژیکی به ویژه ابزار و تجهیزات مدرن که توسط او ساخته شده اند را مطالعه و بررسی می کند. این شاخه از انسان شناسی به طور خاص با پیشرفت هایی که در علوم انفورماتیک، سایبرنتیک، هوش مصنوعی، روباتیک، نانوتکنولوژی، بیونیک و عصب شناسی صورت گرفته و بر فرهنگ و جامعه انسانی تأثیر گذاشته اند مرتبط است. انسان شناسی به مطالعه انسان می پردازد و انسان شناسی سایبورگ دانشی بین رشته ای است که حوزه‌های مختلف علمی مانند فلسفه علم، تاریخ علم، ارتباطات و جامعه شناسی فن آوری را نیز پوشش می دهد.

بهتر است که انسان شناسی سایبورگ را با هر کدام از این شاخه ها مقایسه کنیم تا دریابیم که این رشته در چه نقطه ای از آنها جدا و متمایز می شود. فن آوری مسأله ای است که درباره ماهیت انسان همواره به طور ضمنی مطرح بوده است. با این حال از جنگ جهانی دوم به بعد و افزایش رشته های انفورماتیک این مسأله ابعاد تازه ای به خود گرفته است و افق های جدیدی در پیش روی علم باز کرده است. امروزه فن آوری با سرعت زیاد و بیش از هر زمان دیگری در طول تاریخ در حال تغییر دادن نحوه عملکردهای ما انسان ها است. از دیدگاهی سنتی وجه مشترک انسان‌شناسی اجتماعی و فرهنگی قوم نگاری است که به طور کلی چگونگی عملکردهای فرهنگ را بررسی می کند. به دلیل این که فن آوری و ارتباطات خیلی سریع متحول می شوند، انسان شناسی سایبورگ بیش از دیگر شاخه های انسان شناسی تلاش می کند تغییرات وارد آمده در فرهنگ‌ها را در طول زمان مورد مطالعه قرار دهد و از این تجزیه و تحلیل برای درک بیشتر ابعاد زندگی ترکیب شده با فن آوری و ابزار مدرن استفاده کند. یکی از موضوع های مهم در انسان شناسی سایبورگ رابطه بین ابزار علمی ـ پژوهشی و ابزار تکنولوژیکی است. انسان شناسی در ابتدا در حیطه استعمار و تأثیرگذاری فرهنگ بیگانه مطالعه می شد. دانشمندان انسان شناس در دوره های آغازین ظهور این گرایش فقط به منظور این که نتیجه پژوهش هایشان توسط قدرت های استعمارگر برای استعمار بیشتر، گفتگوهای مذهبی یا فشار بر قوم یا جامعه ای مورد استفاده قرار گیرد فرهنگ های بیگانه را مطالعه می کردند.

انسان شناسی در واقع بازوی علمی ماشین استعمار بود و امروزه نیز انسان شناس ها همگام با اهداف سلطه جویانه قدرت های نظامی که مثال های آن در جنگ های افغانستان و عراق نمود پیدا کرده اند به مطالعه و پژوهش می پردازند. در انسان شناسی سایبورگ نیز چنین دینامیکی وجود دارد که پیشرفت های آن قابل تحسین است، ولی این حقیقت که برخی از پیشرفته ترین و پیچیده ترین سایبورگ ها در خدمت ارتش ایالات متحده امریکا هستند نادیده گرفته شده است. سایبورگ ها از لحاظ اخلاقی خنثی هستند، ولی نحوه به کارگیری آنها توسط انسان ها است که باعث می شود خوب یا بد، مفید یا آسیب رسان باشند. به همین دلیل انسان شناس های سایبورگ همیشه در معرض خطر نوشتن مقاله ها یا انجام پژوهش هایی هستند که در تبعیت از قدرت ها و بر خلاف میل آنها است.

خواندن این موارد پیشنهاد می شود:
Translate »