سایبورگی‌شدن شهرها

سایبورگ‌ها  موجوداتی پست‌مدرن هستند که در اثر پیوند بین انسان و ماشین  پدید آمده‌اند. در این موجودات مرز بین انسان و ماشین از هم فرومی‌پاشد و تمییز بین آن دو ناممکن می‌شود . با دیجیتالی شدن زندگی انسان مدرن ، زندگی‌ها به تدریج به سمت سایبورگی‌شدن پیش‌می‌روند و یکی از نتایج این امر ظهور شهرهای سایبورگی است که در آن وابستگی انسان به تکنولوژی و کامپیوتر شدیدتر شده است. در مقاله حاضر به واکاوی این پدیده نوظهور می‌پردازیم و نشان‌می‌دهیم که شهرهای سایبورگی چگونه شهروندان را به سمت دموکراسی سوق می‌دهند و شهروندان سایبورگی چگونه به دموکراتیزه شدن جامعه  و باز تولید دموکراسی و مشارکت مدنی  از طریق فضای سایبر کمک می‌کنند.

مقدمه

بررسی ادبیات تحقیق نشان‌می‌دهد که اصطلاح «سایبورگ» نخستین بار در سال 1960 توسط «مانفرد کلاینز»و از ترکیب دو کلمه سایبرنتیکس و ارگانیسم برای اشاره به  پیوند بین انسان و ماشین ابداع شده است. نخستین سایبورگ ثبت شده یک موش آزمایشگاهی مجهز به پمپ اسمزی بود که توسط دو دانشمند به نام‌های کلاینز و کلاینجهت سازگاری بدن انسان برای سفر فضایی ساخته شد. این دو دانشمند در مقاله معروف سال 1960 خود  با عنوان «داروها، فضا و سایبرنتیک:  حرکت به سوی تکامل سایبورگ‌ها»  تصویر این سایبورگ را چاپ‌نمودند و تغییرات ضروری در بدن انسان برای زندگی در فضا را  با توجه به نظریه سایبرنتیک مورد بحث قرار دادند. کلاینز و کلاین در مقاله خود سایبورگ را سامانه‌ای «انسانی-ماشینی» و «خودتنظیمگر» نامیدند. از آن زمان تاکنون نمونه‌های متعددی از موجودات سایبورگی تولید شده و انسان روز به روز به تکنولوژی وابسته‌تر شده است.  پروژه‌های اولیه در مورد سایبورگ به سمت تولید نوعی پیوند انسان-ماشین هدایت شده بود که می‌توانست در فضا زنده بماند. پروژه‌های «انسان مرئی»، «پساانسان» و «سایبورگ» سه نوع از بدن‌های سایبری هستند که در سال‌های اخیر به موضوع داغ محافل آکادمیک تبدیل شده‌اند. در نوشتار حاضر پس از معرفی اجمالی «سایبورگ» به واکاوی پدیده نوظهور «شهرهای سایبورگی» می‌پردازیم و نقش این شهرها در گسترش دموکراسی را مورد بحث قرار می‌دهیم.

فروریختگی مرزها در سایبورگ‌ها

دونا هاراوی (1985) در کتاب تاریخ‌ساز « مانیفست سایبورگ‌ها» که شالوده فلسفی نظریه‌های سایبورگ محسوب می‌شود، سایبورگ را  یک پروژه روشنفکری نامیده و از  سه نوع «فروریختگی مرزی» یاد کرده است که شرایط را برای سایبورگ‌شدن مهیا می‌کند:

1) فروریختگی مرز انسان/ماشین،

2) فروریختگی مرز ارگانیک/ماشین،

3)فروریختگی مرز طبیعی/ مصنوعی.

منظور هاراوی از فروریختگی مرزها این است که در سایبورگ‌ها تمایز بین انسان و ماشین و طبیعی و مصنوعی از هم فرو می‌پاشد و سوژه‌هایی التقاطی (هیبریدی) پدید می‌آید که نه انسان هستند و نه ماشین ، بلکه هم انسان هستند و هم ماشین. به عبارت دیگر، سایبورگ‌ها تقابل‌های دوگانه و دوقطبی‌ها را به چالش می‌کشند و میل به مقاومت در برابر دوقطبی‌ها را تشدید می‌کنند. بنابراین، در سایبورگ‌ها دوقطبی‌هایی مانند طبیعت/فرهنگ، خود/دیگری، انسان/ماشین، مذکر/مؤنث و غیره از میان می‌رود و این دوقطبی‌ها باهم  به وحدت می‌رسند و فرمول  «یااین/یا آن» را به فرمول «هم‌این/هم آن» تبدیل می‌کنند. برای مثال، امروزه در عصر دیجیتال، انسان‌ها بخشی از ظرفیت یادسپاری خود را به حافظه تلفن‌های همراه انتقال‌داده‌اند و این حافظه‌های دیجیتال جایگزین ذهن انسان شده‌اند. بنابراین، می‌توان گفت که تلفن‌های همراه یک نوع سایبورگ هستند و مصداق بارزی از فروپاشی مرز بین انسان و ماشین محسوب می‌شوند. ما همچنین  بخشی از حافظه، ظرفیت و امنیت خود را به ماشین‌ها یا به تعبیر دقیق‌تر به یک ابر الکترونیکی برون‌سپاری کرده‌ایم.  ربات‌های انسان‌نما با تکیه بر هوش مصنوعی نمونه‌ای دیگر از سایبورگ‌ها هستند که در آن مرز بین ارگانیک/ماشین و یا انسان/ماشین مغشوش شده است. برای مثال یک ربات به نام «نائو» طراحی شده است که می تواند روی سطوح مختلف راه برود، چهره‌ها و اجسام را تشخیص دهد، احساسات را درک کند و همان حالات را نیز در خود بروز دهد و همچنین به فرامین صوتی یا لمسی خیلی سریع واکنش نشان دهد. از همه جالب‌تر اینکه در لحظات شادی به رقص و پایکوبی بپردازد. اکنون زندگی انسان عصر دیجیتال آکنده از موجودات سایبورگی شده است و در کنار تعابیری مانند «دیجیتالی‌شدن»، «الکترونیکی‌شدن» و «شبکه‌ای‌شدن» جامعه معاصر می‌توان از تعبیر «سایبورگی‌شدن» زندگی انسان معاصر یاد کرد.

سایبورگی ‌شدن زندگی‌ها و ظهور شهرهای سایبورگی

همان‌طور که در بخش قبلی اشاره شد، زندگی انسان معاصر به دلیل فروریختگی مرزها و به تعبیر ژان‌بودریار به دلیل یک «انفجار درون‌ری» در عصر پسامدرنیته به سمت سایبورگی شدن پیش می‌رود. یعنی انسان معاصر در حال حرکت به مرحله‌ای از تکامل است که در آن تمام محدودیت‌های بیولوژیکی و برساخت های فرهنگی از قبیل جنسیت، ژنتیک، نژاد، قومیت، ملیت و غیره برداشته‌ می‌شود. این مرحله از تکامل انسان را «پساانسان» می‌نامند. پروژه «پسا‌انسان» که زمانی یک رؤیا بود، اکنون به حقیقت پیوسته است و دیگر صحبت کردن درباره پیوند اعضای مصنوعی در بدن انسان مانند چشم و پا و گوش مصنوعی  و جراحی تغییر جنسیت بدیهی انگاشته می‌شود. بنابراین، پساانسان‌گرایی گامی به سوی سایبورگی‌شدن است، زیرا هدف آن پیوند انسان/ ماشین و ارگانیک/غیرارگانیک و فروپاشی مرز بین آن دو است.

یکی دیگر از رؤیاهای دیرینه انسان که در عصر دیجیتال تحقق یافته است، رؤیای «بدن بدون گوشت» است. مفهوم این اسطوره این است که فضای سایبر این امکان را به ما می‌دهد تا از بدن‌هایمان خلاص شویم و به مخلوقاتی تبدیل شویم که از بیت ها و بایت ها ساخته شده و با سرعت نور به این سو و آن سو حرکت می‌کنند. تکیه روز افزون ما به کامپیوترها یک لحظه سایبورگی‌شدن است. اکنون می‌توانیم اکثر جوامع شهری امروزی را  سایبورگ تلقی کنیم، زیرا هستی‌های ما توسط کامپیوترها، تلفن‌ها، اتومبیل‌ها و فناوری‌های نوین دیجیتال شکل می‌گیرد و تداوم می‌یابد. در این صورت می‌توان گفت که از این معنا هرکس یک سایبورگ است، همان‌طور که دونا هاراوی (1985) نیز در «مانیفست سایبورگ‌ها» خاطر نشان کرده بود که همه ما به نوعی یک سایبورگ هستیم.

متیو گاندیدر مقاله‌ای با عنوان «شهرنشینی سایبورگی » (2005) سایبورگ را یک راهبرد معرفت‌شناسانه و هستی‌شناسانه برای فراتر رفتن از محدودیت‌های دانش انسانی می‌داند. طبق گفته ایشان، سایبورگ به منزله یک مفهوم فضایی (یعنی تجربه توأمان امر حقیقی و مجازی) برای رشد شهرهای جهانی پساصنعتی مطرح شده است. اکنون زیرساخت های شهری که هیبریدی از ماشین و موجود زنده هستنند، تبدیل به مجموعه‌ای از سیستم‌های سایبرنتیک شده اند و فضاهای شهری به مثابه اندام‌های مصنوعی برای بدن انسان قلمداد می‌شوند.

شهرهای سایبورگی- رابطه بین فضاهای شهری، بدن ها و تکنولوژی ها- در اثر تکامل فناوری‌های ارتباطات بی‌سیم  در حال رشد هستند. زیرساخت‌های ارتباطاتی شهر از قبیل شبکه‌های بی‌سیم  وای‌فای، دکل‌های مخابراتی، وای‌فای رایگان در مدارس،  شبکه تلفن همراه و وایرلس و شبکه‌های رادیو و تلویزیون و غیره نمودهایی از سایبورگی‌شدن شهرها هستند. در بخش‌های بعدی مقاله نشان خواهیم داد که شهرهای سایبورگی چگونه نحوه نگرش ما به جهان را تغییر می‌دهند و «شهروندان سایبورگی» چگونه با تأکید بر نقش زیرساخت‌های وایرلس در تمام فعالیت‌های زندگی به دموکراتیزه‌شدن جامعه کمک می‌کنند.

شهروندان سایبورگی و  دموکراسی‌های دیجیتالی

آیا شهر سایبورگی یک شهر دموکراتیک است؟ آیا شهرهای سایبورگی دموکراسی را بازتولید می‌کنند یا بی‌عدالتی را تداوم می‌بخشند؟  این شهرها چگونه اداره می‌شوند؟ شهروند سایبورگی به چه معناست؟ این‌ها از جمله سؤالات پربسامدی هستند که امروزه در محافل آکادمیک مطرح هستند. پیش‌فرض همه این سؤالات این است که شهرهای سایبورگی بستر دموکراتیزه شدن جامعه و افزایش مشارکت مدنی را فراهم می کنند.

گری(2000) در کتاب «شهروند سایبورگی: سیاست در عصر پساانسان»، سایبورگ را یک موجودیت سیاسی جدید در داخل شهر سایبورگی و شهر سایبورگی را یک پروژه سیاسی می‌داند. طبق گفته ایشان، «دموکراسی الکترونیک»، رای‌گیری‌های الکترونیک ، ویکی‌ها، وبلاگ‌ها بر این حقیقت صحه‌می‌گذارد که تکنولوژی می‌تواند میزان مشارکت مدنی را افزایش‌دهد. شهرهای سایبورگی امکان مشارکت شهروندان در فرایندهای تصمیم‌گیری دولتی و حوزه‌های عمومی را افزایش‌ می‌دهد. مثلاً امروزه  با استفاده از توئیتر و شبکه‌های اجتماعی از قبیل تلگرام و فیس‌بوک می‌توان در کوتاه‌ترین زمان ممکن مردم را  به راهپیمایی و میتینگ‌های سیاسی دعوت کرد، این درحالی است که سابقاً برای برگزاری یک میتینگ سیاسی از چند ماه قبل برنامه‌ریزی می‌کردند تا بلکه بتوانند تعدادی از مردم را گردهم بیاورند.

وبلاگ‌ها نمونه دیگری از فضاهای دموکراتیک هستند که در آن شهروندان می توانند حرف دل خود را بزنند و از چیزهایی سخن بگویند که معمولاً در فضای حقیقی جرئت گفتن آن‌ها را ندارند. در واقع، می‌توان گفت که وبلاگ‌ها  در حکم یک اعتراف‌نامه و دل‌نوشته هستند ، جایی که صداهای خاموش به صدا درمی‌آیند و به گوش صدها نفر می‌رسند. تالارهای گفتگو در اینترنت  نمونه‌ای دیگر از فضاهای دموکراتیک است که جایگزین قهوه‌خانه های سنتی شده‌اند. سابقاً مردم برای بحث و گفتگو با یکدیگر در قهوه‌خانه‌ها و کافی‌شاپ‌ها جمع می‌شدند، اما اکنون از این فضاهای فیزیکی به فضاهای مجازی مهاجرت کرده‌اند و سعی می‌کنند وقت خود را در این فضا صرف کنند. به دلیل اینکه در فضای سایبر به راحتی می‌توان به جای هویت واقعی از هویت‌های آواتاری استفاده کرد، تمام اقشار جامعه و سلیقه‌ها و گرایش‌های مختلف به مشارکت در بحث‌ها راغب‌تر می‌شوند و عملاً تضارب آرا رقم می‌خورد. بنابراین، می توان مفهوم «حوزه عمومی» هابرماس را در مورد فضای سایبر و شبکه‌های اجتماعی به کار برد، زیرا از نظر هابرماس حوزه عمومی به جایی گفته می‌شود که مردم در آن بتوانند  عقاید و نظرات شخصی خود را بدون هیچ دغدغه‌ای به گوش دیگران برسانند. اکنون ویکی‌ها و وبلاگ‌ها عملاً همین کار را انجام می دهند. به رغم این، کاچ (2005) در مقاله‌ای با عنوان «شهروند سایبری یا شهروند سایبورگی: بودریار و  عاملیت سیاسی در سیاست مجازی»  سایبورگی‌شدن شهر و شهروند را یک پدیده تکاملی می‌داند، اما در مورد فروکاهی شهروندان به مشارکت‌کنندگان منفعل در دموکراسی هشدار می‌دهد و می‌گوید که هویت مجازی به هیچ‌وجه هویت حقیقی نیست و لذا  دموکراسی مجازی  نمی‌تواند جایگزین گفتمان سیاسی و یا مشارکت واقعی باشد.

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

در این مقاله تلاش شد تا مفهوم سایبورگ و شهرهای سایبورگی مورد کنکاش قرار گیرد تا از این رهگذر تعبیر «سایبورگی‌شدن جامعه معاصر» به فهرست تعابیر موجود درباره ماهیت جوامع مدرن از قبیل «دیجیتالی‌شدن»، «شبکه‌ای‌شدن» و «اطلاعاتی‌شدن» و غیره افزوده شود. پس از بیان مسئله و پرتوافشانی بر جنبه‌های مختلف فرایند سایبورگی‌شدن، استدلال شد که سایبورگی‌شدن شهرها و توسعه‌های زیرساخت‌های ارتباطاتی وایرلس می‌تواند بستر دموکراتیزه‌شدن جامعه و افزایش مشارکت مدنی شهروندان را فراهم‌کند.

خواندن این موارد پیشنهاد می شود:
Translate »