هویت انسانی و نوع پوشش هر فردی با هم شدیدا گره خورده اند. علاوه بر ایجاد تغییرات در ظاهر شما ، لباس و مد میتواند نوع اندیشه و خواستگاه هویت شما را بازتاب کند ، درنتیجه کنکاش در مورد مقوله مد میتواند خروجی های متفاوتی به ما بدهد. شكل گيري مد در جامعه در گرو تحول در ارزش هاي اجتماعي افراد است، اين تحول در نتيجه ي تغييرات اجتماعي، سياسي و اقتصادي كه فضاي جامعه را در برگرفته است رخ مي دهد و در واقع تحول در ارزش هاست كه به تشديد رواج مد و مدگرايي در جامعه دامن مي زند. مدها الگوهاي فرهنگي هستند كه همواره توسط قشري از جامعه مورد تاييد و بزرگداشت قرار مي گيرند. عمر بسيار كوتاهي دارند و همپاي شتاب دگرگوني در هنجارها و ساختارهاي جامعه تغيير مي كنند و با شتاب الگوهاي جديدي جايگزين مي شوند. مد بيش از هرچيز شكل ظاهري افراد را مورد تأثير قرار مي دهد و از آنجايي كه ظاهر افراد نمايانگر جايگاه اجتماعي و پايگاه طبقاتيشان بوده است؛ پيروي از مد به ابزار هويت فردي بدل شده است. حس تنوع طلبي توام با گرايش به خودنمايي در محيط اجتماعي، تغييرات چشمگيري در نوع پوشش، آرايش، الگو، رفتار و اغلب گرايش هاي بشري را به همراه داشته است، گسترش هر يك از آن ها در سطح جامعه پيامدهاي خاص خود را به همراه دارد.پديده مدگرايي در جامعه ما به اندازه كافي از بنيان هاي ارزشي و هنجارهاي پذيرفته شده و به اصطلاح فرهنگ خودي مايه نمي گيرد و بيشتر آنچه در ميان زنان و جوانان رواج پيدا مي كند مدهايي است كه به وسيله مطلوبيت هاي غربي و وارداتي در كشور رواج يافته است و آن طور كه بايد و شايد نمي توان آرمان ها و علايق شخصي فرد را نمايان كند، به همين خاطر معناي خاصي را هم نويد نمي دهند. مانند بسياري از كلمات و يا جملاتي كه روي برخي لباس ها نوشته شده است كه گاهي نه تنها هيچ ارتباطي با زندگي شخص ندارد بلكه چيزي مغاير با اعتقادات فرد را هم نشانه رفته است، اين امر خود مي تواند منشا تنش هايي باشد كه قشر دنباله رو مد در جامعه را با مسايل جدي ربرو سازد. در صورتي كه تقليد بي چون و چرا در شان يك انسان كمال يافته نيست كه موجودي مختار و انتخاب گر آفريده شده است، البته اين مطلب درباره تقليد منفي و نامعقول است نه تقليد مثبت و معقول. اگر تقليد مبتني بر عقلانيت و خردورزي نه تنها منفي نيست بلكه باعث رشد و توسعه است. اما متأسفانه در مدگرايي تقليد اكثراً منفي و كوركورانه است چون در اكثر مواقع مشاهده مي كنيم شكل و شيوه مورد تقليد، نه با عقل سازگار است و نه با معيارهاي ديني و علمي، مدگرايي داراي پيامدهاي مثبت و منفي فراواني است به عنوان مثال مي توان ايجاد نشاط و شادابي و بيرون آمدن از كسالت و يكنواختي و ارضاي هيجان ها را از پيامدهاي مثبت مد دانست و متكي شدن شديد فرد به ديگران حتي در تعيين افكار و اعمال، تأثير پذيري از گروه هاي مختلف و خدشه دار شدن هويت فردي را از پيامدهاي منفي مد شمرد. صرف نظر از عناصر مثبت و منفي مدگرايي بايد به توليد نوگرايي و زايش مداوم فرهنگي انديشيد و در يك كلام در عين پاسخگويي به نياز هاي بشر در زمينه پويايي، حقيقت جویی، زيبايي گرايي و كمال طلبي، سليقه او را در لباس و آرايش و نحوه زندگي بهبود بخشيد. براي تحقق چنين چارچوبي، اجتهاد مستمر فرهنگي در قالب ارائه طرح حاي نو به نو مي تواند ضمن جهت دهي به مد، به توليد و اقتصاد ملي نيز كمك بايسته اي كند. همه ما بخوبي مي دانيم كه پيروي از الگو، مدهاي غربي و پوشيدن لباس هاي مشهور نمي تواند به ما شخصيت اعطا كند و موجب پيشرفت و ترقي ما گردد. عوامل اصلي موفقيت در تمامي زمينه ها، خودباوري(اعتماد به نفس) و پايبندي به اصول اعتقادي و ارزش هاي اخلاقي است. تا زماني كه علم و دانش در وجود ما شكوفا نگردد و زير ساخت هاي شخصيتي ما مبتني بر الگو هاي اصيل مان شكل نگيرد آرايش ظاهر و تقليد از مدها و الگوهاي ديگران ، جزء بحران هويت و دور شدن از اصالت فرهنگي خويش نتيجه اي در پي نخواهد داشت. نيازهاي حقيقي نيازهايي هستند كه ارضاي آن ها به رشد و شكوفايي استعداد هاي فردي منجر شده و موجب تقويت و تكامل استعداد هاي انساني و شرافت مندانه در روابط با ديگر انسان ها مي شود. معمولا انسان هايي كه به لحاظ دروني و فكري پر نيستند دچار مدگرايي افراطي مي شوند، چون مي خواهند خلاء روحي خود را با ظواهر و زينت هاي ظاهري پر كنند. به نظر ميرسد ارتقاء فكري از طريق مطالعه و تفكرز مي توانند باعث ارتقاي شخصيت بشود و ديگر فرد سراغ مدگرايي افراطي نرود.