تحولات زیبا شناختی مد و لباس در ایران

پوشش یک نظام نشانه ای است که از خال نسبتی که با مقوله هایی نظیر مردانگی و زنانگی، طبقه، منزلت، نقش اجتماعی، ارزش ها یا ضد ارزش ها و به طورکلی با ساختارهای اجتماعی دارد، درك می شود. آنچه در همه فرهنگ ها تجربه شده این است که لباس نمودی از ثروت است و با يک نگاه، وضعيت مالي شخص را به بيننده معرفي مي کند. وبلن نقش ذخیره کردن ثروت در کسب افتخار را ضعی فتر از نمایش آن میداند و معتقد است ثروت و قدرت باید نشان داده شود زیرا اعتبار فقط با نشان دادن و آشکار کردن آنها به دست می آید. وی پدیده مد را مختص به طبقه ی بالای اجتماعی میداند که میخواهند نشان دهند برای کسب درآمد مجبور به کارکردن نیستند. به این ترتیب یکی از بهترین زمینه های مصرفِ نمایشی و ضایع کردن تظاهری را مصرف لباس می‌داند و مد لباس را بخشی از شیوه زندگی اشرافی برای نمایش قدرت مادی و ثروت، افتخار، منزلت و جایگاه اجتماعی قلمداد می کند. علاوه بر این باید گفت که لباس نمودی از قدرت است؛ قدرتی که به تعبیر بوردیو تمایز میان مرزهای طبقاتی و سبک های زندگی را ایجاد می کند. از این منظر لباس به مانند يک نشانه عمل ميکند به گونه ای که می‌تواند هيچ اطلاعي از اصل و نسب فرد نداده و تنها او را در زمره گشاده دستان معرفي کند. لذا بسياري از افراد طبقه متوسط توانستند به لطف ایجاد شباهت لبا سهایشان، روابط خود را با مرفهان تنظيم کنند. لازم به ذکر است سبک هاي پوشش پس از مد شدن از نشانه هاي مخصوص به گروه ها و دسته هاي مختلف بهره م يبرند؛ اما پس از مدتي کارکردي زيباشناختي یافته و خالي از معاني سابق خود مي گردند. اين مسئله مخصوصاً هنگامي رخ مي دهد که يک سبک از زادگاه خود خارج و همراه با جريان جهاني اقتصاد و اطلاعات به کشورهاي ديگر ميرسد. گاه يک لباس حتي نشانه اي معکوس با نشانه مربوط به خود در زمان زایشش مي يابد مانند وضعيت شلوار جين که برآمده از پوشش طبقات کارگری است و اکنون ازجمله نشانه های مد در طبقات بالا است.  این جنبۀ معناشناختیِ لباس اغلب مغفول واقع می شود و گمان می گردد پوشیدن لبا سهای مُد روز فقط یعنی خوش آمدنِ شخص از الگویی است که در یک دورۀ زمانیِ خاص با اقبال عام روبه‌رو شده است. حال آنکه پوشیدن لباس خواه طبق مُدِ روز یا خاف مُدِ روز حکم نوعی بیانیۀ ضمنی را دارد که شخص در آن، هم هویتی خود با یک گروه اجتماعی یا یک پاره فرهنگ را اعام میکند و یا بر تمایز هویت خویش تأکید میگذارد. مسئله حجاب در ایران در چالش میان دو گفتمان رقیب است؛ از یک سو گفتمان دینی که در آن اصلِ معنا بخش پوشش، قاعده عفت است و ارزشهایی نظیر تقدّس خانواده در ارتباط با دیگر مفاهیم مانند عفت، مصونیت و حجاب نظم گفتمانی را شکل می دهند. مذهب، با تأکید بر تکامل روح و پرورش درون، بدن و پرورش جسم را مورد بی اعتنایی قرار می‌دهد و با لباس‌های گشاد و بلند، جسمیت و برآمدگیها و کشیدگی های تن را نادیدنی و انکار می کند. در گفتمان رقیب یعنی گفتمان غیردینی، اصلِ معنا بخش پوشش، اصالت نفس و آزادی فردی است و تن به مثابه «خود عینی » در لباس نمود می یابد و پوشش کارکردی برای «خودنمایی » دارد. در این گفتمان، لباس های رنگین و بدنن ما نشانگر ورزیدگی تن و مهارت های بدن است. در گفتمان سیاسی، لباس کارکردی «وحدت بخش » و همسان کننده دارد. لذا نظام های سیاسی با تعریف و تعیین «پوشش مناسب » از یکسو به دنبال اعمال کنترل بر بدن و انتخاب های فردی هستند و از سوی دیگر در پی القای هویتی یگانه بر پایه ی تعاریفی خاص ملی، میهنی، تاریخی، اسطوره ای از پوشش برتر یا مناسب برمی آیند.

خواندن این موارد پیشنهاد می شود:
Translate »