خلاقیت، یکی از مهمترین و اساسیترین قابلیت ها و توانایی های انسان و یکی از عوامل ایجاد ارزش است که در همهٔ ابعاد و جوانب زندگی نقش مهمی را ایفا میکند. همهٔ علوم، تولیدات، فناوریها، صنایع، ابداعات، اختراعات، هنرها، ادبیات، موسیقی، معماری و بهطور کلی اساس انواع تمدنها از ابتدا تاکنون و کلیهٔ دستاوردهای بشری، جلوههای گوناگونِ خلاقیت و نوآوری است.
خلاقیت جهانی از رموز است. چون هر بار ایده ای جدید به وجود می آید. خلاقیت منشا مشخصی در ذهن ندارد که هر بار نیاز شد به سراغ آن برویم و از آن استفاده کنیم.
نوآوری نه تنها در سطح بنگاه، بلکه به شکلی فزاینده به عنوان رشد اقتصاد ملی اهمیت یافته است. بامول در کتاب اخیر خود گفته است: “تقریبا هر رشد اقتصادی که بعد از قرن هجدهم رخ داده به گونه ای در نوآوری ریشه دارد” نوآوری در حال تبدیل به یک مولفه کلیدی در سیاست گذاری اقتصادی است.
سازمان ها برای بقا و رشد خود راهی جز منطبق کردن خود با تغییرات محیط پیرامون خود ندارند. موفقیت سازمان ها عمدتا ریشه در نوآوری دارد. مزیت رقابتی می تواند ناشی از اندازه، مالکیت دارایی ها و مانند آنها نیز باشد.
گر شما از جمله افرادی هستید که دارای ایدههای بسیار هستند اما آنها را به مرحلهی عمل نمیرسانند، باید بگوییم شما یک فرد کاملاً تخیلی و به دور از خلاقیت هستید. میتوانید در شبکههای مختلف اینترنتی به دنبال خلاقیتهای مختلفی بگردید که اکنون تبدیل به یک کار بزرگ شدهاند.
در سالهای اخیر دغدغهی کار خلاقانه و یافتن روشهای تقویت خلاقیت افزایش یافته است. این دغدغه بهخودی خود نشان میدهد که شاید در این مورد ما با یک مسئلهی ویژه روبهرو باشیم و واقعا هم همینطور است. برای درک و فهم خلاقیت ابتدا باید آن را تعریف کرد.
در کتاب «نابغه استثنایی: چگونه ایدههای بزرگ زاده میشوند؟» که مجموعهی مصاحبههایی با برندگان جایزهی «نابغه» مک آرتور است و توسط دنیس شکرجیان جمعآوری شده است، او یافتههای خود را اینگونه شرح میدهد: اگر بخواهیم یک جملهی درست راجع به خلاقیت بگوییم، این است که برای رسیدن به خلاقیت باید استعداد خاص خود را بشناسید و بعد بهاندازهی کافی روی آن کار کنید.