اثر خلاقیت بر آگاهی

تفکر گوهری ست که در ذات تمام انسان‌های جهان نهاده شده است و ثمره این گوهر ارزشمند، چیزی ست که با وجودش می‌توان زندگی بهتری ساخت و مشکلات را ساده‌‎تر حل کرد، ثمره‌ای به نام خلاقیت. خدایی که ما را آفریده از وجود خویش درون ما دمیده است. آفرینش اولین مفهومی ست که یاد او را درون‌مان زنده می‌کند. آفرینش به گونه‌ای که هیچ یک از مخلوقات وی حتا اگر در یک دسته بگنجند شبیه یکدیگر نیستند. خالقی خلاق و یگانه که نشانه‌های بی‌همتایش را در وجود هر یک از ما قرار داده و بهترین راه شکرگزاری استفاده از تمام این توانایی‌ها و پرداختن بدان‌ها برای داشتن زندگی بهتر است. نجات‌دهنده‌ای درون انسان‌ خلاقیت مفهومی ست که به کمک ما انسان‌ها شتافته است. ما انسان‌هایی که هر دم به دنبال کشف معنا و ارزشی تازه در وجوه مختلف زندگی هستیم. همچنین تمام آنچه در درون احساس می‌کنیم، برای از میان برداشتن نیاز و یا کامل کردن چیزی که از قبل وجود داشته به وجودمان بخشیده شده است. خلاقیت همان خالق ارزش‌هاست. مفهومی بنیادی که همیشه در جستجوی چیزی تازه‌ست. چیزی که حتا به اندازه‌ی ذره‌ای کوچک و به ظاهر بی اهمیت متفاوت باشد. خالق معنا و به وجود آمدن هر چیزی که در شما با دیگری یکسان نیست. عوامل گوناگونی در شکل‌دهی به آن نقش دارند. که از بدو تولد به آنچه از پیش همراه خود داشتیم هویت بخشیده‌اند. عواملی که گاه آگاهانه و گاه بی هیچ نشانه‌ای آن‌ها را به درون خود می‌پذیریم. و اجتنابی از این تاثیر پذیری حیرت انگیز نیست. چرا که به محض احساس هر چه موجب کسالت ذهن بشود به یاری ما برخاسته و ما تنها کلمه‌ی خلاقیت را از همه‌ی آن‌ها می‌شناسیم. تمام ثانیه‌های عمر ما در ایده ای که به ذهن آمده و راه حلی که برای رفع مسائل و مشکلات یا ایجاد سهولت در کارها می‌آفرینیم، نقش دارند. فرایند خلاقیت، مانند تصویرسازی‌ رویاها و خواسته‌هایمان بیشترین وابستگی را به ذهن دارد. در ذهنمان می‌بینیم و می‌شنویم و به هرچه دریافته‌ایم کیفیت می‌بخشیم. اما هر چقدر که از میزان غیر ارادی بودن آن سخن بگوییم نباید فراموش کنیم که اولین و مهم‌ترین قدم برای دستیابی به آن، آمادگی ست. ذهن آماده و پذیرا هر ناممکنی را در خود جای می‌دهد و قادر است به تلاش فرد برای لمس تصوراتش بیشترین یاری را برساند. این تصور ممکن است داشتن یک شی ارزشمند و یا ایجاد نوعی تغییر در یک فرایند دائمی باشد. در پایان فرایندی که ایده‌های خلاقانه طی می‌کنند نتیجه‌ای محسوس و قابل انتقال باقی می‌ماند. توجه داشته باشید که آن چه اهمیت دارد قابلیت این نتیجه برای انتقال به افراد دیگر است. ممکن است قابل لمس، قابل بیان یا درک با تمام حواس انسانی نباشد اما فهمیده می‌شود و اثرات آن در موردی که خلاقیت نسبت بدان شکل گرفته به مرور زمان نمایان می‌شوند. در غیر این صورت روند تکمیل این مفهوم در مرحله‌ی ارزیابی آنچه از اطراف یا خاطرات گذشته‌ی ذهن به شخص الهام شده باقی می‌ماند.

رسیدن به معنایی واحد و مشخص از خلاقیت که برای همه‌ی انسان‌ها بکار رود، کاری دشوار و غیر ممکن است. اما نکاتی وجود دارند که در میان همه‌ی تعاریف مشابه بوده و به نوعی ملزومات حصول آن را مشخص می‌کنند. ذهن خلاق راهی برای خلق چیزی نو و متفاوت که دارای ارزش بوده و یا پرداختن به فعالیتی به شیوه‌ای یگانه‌ می‌یابد. که این فعالیت می‌تواند هم جدید باشد و هم نباشد. تمام این فرایند‌ها برای دریافت نتایج مثبت و بهتر شکل می‌گیرند. نتایجی بسیار کوچک با منفعت شخصی و یا همراه با فواید دسته جمعی. همچنین این نتیجه‌ی مثبت همیشه موافق قواعد و قانون‌های از پیش تعیین شده‌ی جامعه و گروه‌ها نیست. ممکن است عملکردی خلاف جهات شناخته شده نیز باشد. اجزای اصلی خلاقیت اجزای تعیین کننده و اصلی در پیشبرد این فرایند در ابتدا ماهیت ایده‌ای ست که در ذهن داریم و سپس نحوه‌ی عملکرد ما در تبدیل آن به چیزی که نمود بیرونی داشته باشد. فکر تازه زمانی معنا می‌یابد که منحصر به فرد و بی‌نظیر باشد. ممکن است است از تفکرات و اندیشه‌هایی که از آن‌ها اطلاع قبلی داریم برای تولد فکر نو به نوعی الهام بگیریم اما گسترش هر کدام از آن‌ها در مفهوم نوآوری نمی‌گنجد، گرچه منجر به نتایج دلخواه گردد. حال این تفکر خلاق می‌بایست موجب تولد دست‌آوردی تازه شده چنانچه نشان دهد تلاش در جهت زندگی بخشیدن به ایده‌ی اولیه بیهوده نبوده است. کنجکاوی و اجازه‌ی ورود افکار غیر معمول به ذهن تاثیر بسزایی در لمس مفهوم خلاقیت دارند. آن چیزی که به ذهن همگان خطور می‌کند بی آنکه احتیاج به تلاشی خارج از اندازه داشته باشد در دسترس است. در حالیکه خلاقیت در سرزمینی جرقه زده می‌شود که کسی را در آن ملاقات نمی‌کنید. برای کسب ایده‌های تازه به قلمروهای خلوت و دورافتاده‌ی ذهن سفر کنید. به جایی که خاطرات و مشاهدات دست نخورده ساکن هستند و کسی از وجود آن‌ها با خبر نیست.

ازش نشده از ذهنی به ذهن دیگر در رفت و آمد باشد. اگر به آن نپردازید ممکن است فردی که کنار شما نشسته آن را برای خود بردارد. تقویت و پرورش خلاقیت جدا از پرداختن به ایده‌های بزرگ در مسیر شغلی و یا ایجاد تغییرات عظیم در زندگی به یاد داشته باشید که باید خلاقیت را تمرین کنید. در زندگی روزانه فرصت‌های بی‌شماری برای این کار دست می‌دهد که اگر با نگاهی دیگر آن‌ها را ببینید می‌توانند نقطه‌ی آغاز یک نوآوری خارق‌العاده باشند. اتفاقات مهم و تاثیر گذار ناگهان روی نمی‌دهند و همانطور که در ابتدای مقاله اشاره کردم اولین قدم برای لمس مفهوم خلاقیت ایجاد آمادگی ذهنی ست. خلاقیت روزمره حال بهترین طریق ایجاد این آمادگی، پرورش خلاقیت از خلال زندگی روزمره‌ است. بدین ترتیب می‌توانید جهان تشخیص تازگی ایده‌ها را به جهان شخصی خودتان محدود کنید و برای تعیین میزان نوآورانه بودن آن‌ها با آنچه تا به حال به سرانجام رسانده‌اید به مقایسه بپردازید. از ساده‌ترین کارها آغاز کنید و سعی کنید راهی جدید برای انجام هر یک از آن‌ها پیدا کنید.

مراقبه و مدیتیشن یکی دیگر از روش‌های تقویت خلاقیت پرداختن به مراقبه است. نیازی نیست تا زمانی طولانی را برای این کار اختصاص بدهید. شما در هر شرایط و مکانی که باشید قادر خواهید بود که توسط مراقبه نسبت به برقراری آرامش ذهن خود اقدام کنید. مراقبه موجب تقویت تفکر واگرا در فرد می‌شود و این به آن معناست که شما با پرداختن مداوم به مراقبه می‌توانید نسبت به خلق ایده‌های تازه امیدوار باشید. خیال‌پردازی نگران نباشید اگر میان صحبت‌های روزمره ناگهان غرق رویا می‌شوید یا با شنیدن حرفی از دور یا دیدن تصویری که در حال گذشتن از آن هستید آن چه که برای گفتن جمله‌های بعدی در ذهن داشتید را فراموش می‌کنید. ذهن خلاق یک ذهن خیال‌پرداز است. از طبیعت ذهن نترسید و از همراهی با آن اجتناب نکنید. ببینید این جهان تازه‌ای که سرزده در شما برپا می‌شود چه پیغامی را می‌خواهد به شما برساند و نقش آن در بر طرف کردن مشکلات شما چیست. تغییر محیط از پشت میز کار خود برخیزید و از اتاقی که ساعت‌ها در آن مشغول به کار بودید خارج شوید. شما می‌توانید با قدم‌های‌تان چنین کرده و یا تنها با بستن چشم‌های خود نسبت به تغییر فضا عمل کنید. خود را در هر مکانی که دوست دارید تصور کنید و در هر جایی که احساس بهتری دارید به دغدغه‌هایتان فکر کنید. بیرون رفتن از اتاق کار ساده‌ترین کاری ست که می‌شود در این جهت انجام داد تا خستگی ذهن کاهش یابد. خصوصیات افراد خلاق اینکه قصد دارم خصوصیاتی را برای شما نام ببرم به این معنی نیست که خلاقیت صرفا یک امر ذاتی ست و تلاش برای کسب این خصوصیات بیهوده خواهد بود. تفاوتی ندارد که شما بدون هیچ گونه کوشش یکی یا همه‌ی این  خصوصیات را داشته باشید یا برای تبدیل شدن به فردی که دارای این ویژگی‌ها باشد زمان و انرژی صرف کرده باشید. در هر دو حالت آنچه ایجاد تفاوت می‌کند تلاش برای حفظ آن چیزی ست که به طریقی وجود یافته است. خلاقیت اتفاقی خودانگیخته است. و صاحب آن در این انگیزش وظایف بسیاری دارد. افراد خلاق انرژی جسمی و روانی فراوانی دارند. آن‌ها قادرند ساعت‌های متمادی در خلوت خود به تفکر و خیال‌پردازی پرداخته و از انرژی خود برای جذب ایده‌های شناور در فضا استفاده کنند. آنان از خیال پردازی لذت می‌برند. و این چیزی ست که برای ایده‌ها نیز جذابیت دارد. قدرت ذهن افراد خلاق به اندازه‌ای ست که محیط ذهن خویش را برای استقرار ایده‌های نو محیا می‌کنند. و این محیط قابلیت تبدیل شدن نیز دارد. چرا که تنها حضور یک ایده کافی نخواهد بود و هر ایده هم از بودن در محیطی خاص لذت می‌برد. هر چیزی را آن طور می‌بینند که کودکی با اشتیاق فراوان آن چیز را برای بار اول ملاقات می‌کند و اطلاعات اندکی درباره‌اش دارد. لزوما افراد باهوش خلاق نبوده و تمرکز بر دیده‌ها و شنیده‌ها از اهمیت بالاتری برخوردار است. آداب به خصوصی برای روبرو شدن با خلاقیت دارند. اغلب تصور می‌شود خلاقیت ناگهان رخ می‌دهد و هیچ اقدامی برای جذب آن صورت نمی‌گیرد. اما همین اتفاق ناگه نیز برای کسی که مشتاق دیدار با آن باشد روی می‌دهد. باید برای آن انتظار کشید و مانند کسی که آرزومند مواجهه با دنیای خلاقیت باشد رفتار کرد. برای رفع نیازها و رهایی از بحران‌های گوناگون به صورت مستقل تصمیم می‌گیرند آنطور که گویی راهی جز اندیشیدن به یک راه حل خلاقانه وجود ندارد. این تنها چیزی ست که به ذهن آنان خطور می‌کند. با اینکه مشورت و هم‌اندیشی اثرات مثبت خود را داشته اما استقلال در بر طرف کردن موانع می‌تواند اثرات مثبت ماندگارتری داشته باشد. دست‌یابی به نتیجه‌ی مطلوب و رسیدن به مقصد موفقیت به شکل یک نیاز درونی برای افراد خلاق تعریف شده است. و برای رفع این نیاز مهم، خطرات و ریسک‌ها را می‌پذیرند و بر آنچه می‌خواهند تمرکز می‌کنند. آنان از پردازش هیچ راهی جهت رسیدن به مقصد صرف نظر نمی‌کنند. انواع خلاقیت طبق نظر آرن دیتریش Arne Dietrich چهار نوع خلاقیت طبق اتفاقات مختلفی که در مغز هر کسی روی می‌دهد وجود دارد. خلاقیت می‌تواند به‌صورت احساسی یا شناختی و همچنین خودجوش یا آگاهانه باشد. از ترکیب هر دو حالت از موارد نام برده یک نوع از خلاقیت درون شما شکل می‌گیرد. خلاقیت آگاهانه و شناختی این نوع از خلاقیت زمانی پدید می‌آید که شما به صورت مداوم و طولانی مدت در یک زمینه‌ی مشخص فعالیت کنید. در این مدت به آزمایش و تمرین‌های بسیاری بپردازید و با استفاده از آنچه طی این تجربیات کسب کرده‌اید آفرینش کنید. پس لازمه‌ی بروز آن وجود دانش در یک یا چند موضوع معین هست. زادگاه خلاقیت آگاهانه و شناختی درست در پشت پیشانی قرار دارد. توجه داشته باشید که این بدان معنا نیست که تمام فرایند خلق در پیشانی‌تان رخ می‌دهد که به معنای این است که قشر پیشانی شما موجب برانگیخته شدن قابلیت‌هایی می‌شود. مانند اینکه قدرت تمرکز در شما تقویت شده و می‌توانید به اطلاعاتی که طی بررسی‌های مختلف در قسمت‌های متفاوت ذهن خود جمع‌آوری کرده‌اید پرداخت ویژه داشته باشید. خلاقیت آگاهانه و احساسی همان گونه که پیش‌تر در خصوصیات افراد خلاق اشاره کردم یکی از ویژگی‌های آنان استقلال طلبی در حل مسائل است. این موضوع بویژه در افرادی که در کودکی و یا سال‌هایی حساس از عمر خود بحرانی قابل توجه را پشت سر گذاشته باشند بیشتر نمود پیدا می‌کند. تفاوت این نوع از خلاقیت با نوع اول در این است که شما به دانشی که اندوخته‌اید تکیه نمی‌کنید که آگاهی شما با اکتشافی ناخودآگاه از عواطف و احساسات به یادگار مانده در وجودتان از وقایع گذشته ادغام می‌شود. خلاقیت خودجوش و شناختی خلاقیت خودجوش و شناختی از طریق ذخیره‌ی دوپامین در مغز و خارج از آگاهی شما اقدام به شکل‌گیری می‌کند. در موقعیتی که شما از مشکل و یا مسئله‌ای که باید نسبت به رفع آن اقدام کنید با خبر بوده و دانش کافی از شرایط و محدوده‌ای که مشکل در آن تعریف می‌شود کسب کرده‌اید اما هر چه تلاش می‌کنید به راه حل نمی‌رسید این نوع از خلاقیت به یاری شما می‌شتابد. آن هم در لحظه‌ای که تفکر درباره‌ی مسئله‎ی پر اهمیت‌تان را رها کرده‌اید و مشغول انجام کاری غیر مرتبط فارغ از دغدغه‌ی حل مسئله هستید. در این لحظه ناخودآگاه شما در جستجوی راه حلی تازه است. خلاقیت خودجوش و احساسی در نوع چهارم از انواع خلاقیت شما به هیچ گونه  از آگاهی نیاز نداشته و تمام آنچه دریافت می‌کنید همچون الهامی از غیب جذب ذهن شما می‌شود. برای وقوع چنین خلاقیتی احتیاج به دانش تعریف شده و یا حتا دانستن اینکه نیازی برای رفع شدن وجود دارد نیست. اما اغلب لزوم کسب مهارتی برای انتقال ایده‌ی خلاقانه احساس می‌شود. مانند نوشتن، موسیقی و … . خلاقیت خودجوش و احساسی خلاقیتی ست که هنرمندان از آن بهره مندند و قدرت فوق‌العاده‌ای دارد. این موضوع بسیار پر اهمیت است که هنگامی که نیاز ایجاد تغییر و یا حل مسئله‌ای را حس می‌کنید ابتدا نسبت به نوع خلاقیتی که قصد تجربه‌اش را دارید شناخت کافی به دست آورید. بهتر است جوانب موقعیت پیش‌آمده را سنجیده تا برای آمادگی ذهن خود راحت‌تر برنامه‌ریزی کنید. بروز هر یک از انواع خلاقیت‌هایی که با هم شناختیم نیازمند فراهم آوردن مواردی‌ست که به هر یک از دو عامل درگیر در فرایند خلاقیت قوت ببخشد. مانند اطلاعات بالا و زمان کافی در نوع اول، آرامش ذهنی و خلوت روان برای نوع دوم، فرصت رها کردن مشکل و توقف تلاش جهت رفع آن در نوع سوم آن. اما اگر بر اساس پیشه‌ و مهارت خود تنها از طریق خلق می‌توانید به ارتباط بپردازید و خلاقیت نوع چهارم راهگشای شماست بهترین کار کوشش برای به استراحت فرستادن بخش آگاه ذهن‌تان است. چرا که تنها این نوع از خلاقیت در میان باقی انواع قابل طراحی و برنامه‌ریزی نیست.

 

خواندن این موارد پیشنهاد می شود:
Translate »