خواستگاه و ماهیت دنیای مد و فشن ، آمیخته با هنر بوده و هست. نظریات و تعاریف بسیاری در مورد این زیرشاخه هنر که همه به طور روزمره از آن استفاده میکنند ارائه شده است. امروز به بررسی کتابی میپردازیم که منبع غنی و جذاب برای حلاجی دنیای فشن و آشنایی با فلسفه وجودی این هنر از دید بزرگان است.
کتاب «فلسفهی مد» تالیف «لارس اندرسن» توسط انتشارات بازاریابی به تازگی چاپ و منتشر شده است. این کتاب در ۹ فصل با عناوین فلسفه مد، ویژگی اصلی مد: نو شدن، خاستگاه مد و گسترش آن، مد و زبان، مد و بدن، مد و هنر، مد و مصرف، مد به عنوان ایدهآل زندگی و نتیجهگیری است. کتاب «فلسفه مد» اثر «لارس اندرسون» فیلسوف نروژی است او کتاب و مقالههای متعددی در زمینه فلسفه را به نگارش درآورده است و کتاب فلسفه مد تنها کتابی است از او که در حوزه مد نوشته است. او در این کتاب همانند دیگر کتابهایش میکوشد تا از زوایای مختلف به فلسفه مد بپردازد. دیدگاه اندرسن در این کتاب به مد فقط از زاویه زیباییشناختی نبوده و بسیاری از نظرات و آرای دانشمندان را در این کتاب بیان کرده است. «اندرسن» در مقدمه کتابش مینویسد: «از دوران رنسانس تاکنون، مد یکی از تاثیرگذارترین پدیدهها در تمدن غرب محسوب میشده است. مد بسیاری از حوزههای فعالیتی انسان مدرن جامعه را در نوردیده و به جزء جداییناپذیر زندگی ما تبدیل شده است. از اینرو، درک و شناخت مد به شناخت خود و رفتارهایمان کمک میکند. با وجود این، مد کمابیش مورد بیتوجهی فیلسوفان قرار گرفته است و دلیل احتمالی آن این برداشت است که مد بهعنوان سطحیترین و ظاهریترین پدیده در رشته غنی فلسفه از جایگاه پژوهشی بالایی برخوردار نیست. اما اگر فلسفه رشتهای است که به خودشناسی کمک میکند و مد نیز یک پدیده تاثیرگذار بوده و هست، میبایست آن را در پژوهشهای فلسفی مورد مطالعه و بررسی قرار داد. پیدایش مد بهعنوان یک پدیده تاریخی دارای یک ویژگی مشترک با نوگرایی است که عبارت از عبور سنت و تلاش بیوقفه برای رسیدن به تجدد است، براساس گفته والتر بنیامین مد تکرار ابدی تجدد است. در فصل اول این کتاب با عنوان «فلسفه مد» آمده است: «هر آنچه که وجود محسوس دارد، هر آنچه که یک روح را به روح دیگری مینمایاند، بدون تردید لباس، کتوشلوار، یا جامهای است که در فصلی از سال پوشیده شده و سپس دور انداخته میشود. از اینرو، بهدرستی که این حوزه پر معنا تمام چیزهایی را که بشر به آن اندیشیده یا در مورد آن خیالپردازی کرده، یا آن را انجام داده و یا بخشی از هویت وی بوده است، شامل میشود: کل جهان خارج و تمام چیزهایی که در آن وجود دارد چیزی نیست جز لباس و جوهره همه علوم ریشه در فلسفه لباس دارد.» صفحه ۱۸ «پیدایش مد بهعنوان یک پدیده تاریخی دارای یک ویژگی مشترک با نوگرایی است که عبارت از عبور سنت و تلاش بیوقفه برای رسیدن به تجدد است، براساس گفته والتر بنیامین مد تکرار ابدی تجدد است. من بر این اعتقادم که شناخت مد برای رسیدن به یک درک کافی نسبت به جهان مدرن ضرورت دارد اگرچه به طور قطع عنوان نشده است که مد یک راهگشای جهانی است که بدون هیچ واسطه دیگری و به تنهایی منجر به چنین شناختی شود. مد از همان آغاز پیدایش منتقدانی نیز داشته است. متونی از قرن چهاردهم موجود است که مضحک بودن این امر را به تصویر میکشد که مردم لباسهایی میپوشند که بیش از آنکه جنبه کاربردی داشته باشد بیشتر دارای نما و جذابیت است. درست در دهه هشتاد مطالعات جدی در زمینه مد انجام شد که مد را به لحاظ اخلاقی محکوم میکرد و حتی آن را امری کوچک و بیارزش میشمرد؛ گرچه همه این اتفاقات در دو دهه اخیر به وقوع پیوست.» صفحه ۲۰ کتاب حاضر نسبت به مد رویکردی انتقادی دارد اما آن را محکوم نمیکند. هدف اصلی آن ایجاد یک ارتباط فکری با مد و تغییر نگرش ما نسبت به آن است اما ما را به طور کامل از حصر مد آزاد نمیکند بلکه میتوانیم تا حدودی خود را از آن جدا سازیم و به استقلال نسبی دست بیابیم. گئورک زیمل فیلسوف و جامعهشناس آلمانی، در حیطه فلسفه مد میان مد و لباس تمایز قائل میشود بدین گونه که مد را یک پدیده اجتماعی گسترده میداند که در تمام عرصههای اجتماعی به کار گرفته میشود و لباس صرفا یک نمونه از این عرصهها است. به عقیده وی دیگر حوزهها نظیر زبان و رفتار تحت تاثیر مد هستند اما حوزه لباس و پوشاک در این رابطه در مرکز توجه قرار دارد. رشد مد یکی از تاثیرگذارترین و مهمترین اتفاقات در تاریخ جهان به شمار میرود چرا که این پدیده مسیر نوگرایی را نمایان میسازد. مد یکی از ویژگیهای اصلی نوگرایی را در خود جای داده است: چشمپوشی از سنت. مولف درباره نوشدن و به نوعی رشد مد در جوامع مینویسد: «رشد مد یکی از تاثیرگذارترین و مهمترین اتفاقات در تاریخ جهان به شمار میرود چرا که این پدیده مسیر نوگرایی را نمایان میسازد. مد یکی از ویژگیهای اصلی نوگرایی را در خود جای داده است: چشمپوشی از سنت. نیچه مد را یکی از ویژگیهای جهان مدرن برمیشمارد زیرا مد نشانگر رهایی از بسیاری از محدودیتها از جمله اختیارات است. اما مد ویژگی دیگری نیز دارد که نوگرایی عاری از این ویژگی است، مد پدیدهای غیرعقلانی است و تغییراتی را شامل میشود که صرفا بهخاطر خود تغییر صورت گرفته باشند، در حالی که خودانگاره نوگرایی تنها تغییراتی را شامل میشود که منجر به خودمختاری عقلانی شوند.» صفحه ۳۳ البته مولف در فصلی از این کتاب به مد و هنر میپردازد و درباره زیبایی و هنر و سنجش زیباییشناسی کانت صحبت میکند و از نظرات و دیدگاههای این فیلسوف بهره برده است اما در بخشی از مباحث فلسفی فاصله میگیرد و نظریات طراح مد زاندرا رودس را به میان میآورد و مینویسد: «این طراح مد بیان میدارد که مد مناسبتر و هنریتر از هنرهایی است که امروزه تولید میشود و علت این امر آن است که مد حول محور مفهوم زیبایی میچرخد، مفهومی که به بیان کلی در حوزه هنر رنگ باخته است. البته ایرادهای وارد شده بر این دیدگاه کمتر از اشکالات دیدگاه سوزی منکس نیست. رودس چنین فرض میکند که هنر ناب لزوما میبایست بر زیبایی متمرکز باشد اما دیدگاهی است که در رابطه با هنر، ادبیات و زیباییشناسی فلسفی در طی ۱۵۰ تا ۲۰۰ سال اخیر بهشدت مورد انتقاد قرار گرفته است. البته رودس هیچ استدلال و منطقی ارائه نکرده است که چرا زیبایی باید در حوزه زیباییشناسی قرار گیرد و ویژگی ممتاز آن باشد. همچنین بخشهایی از هنر آوانگارد معاصر به عنوان مثال لباسهایی که مارگیلا با استفاده از قالب و اسپری آنها را منقوش ساخته است، لباسهای جالبی نیستند؛ زیرا توجه به زیبایی دغدغه اولیه طراح نبوده است.»